هری پاتر و انتقام نهایی - فصل 36-1 پایانی
هری پاتر و انتقام نهایی - فصل 36-1 پایانی
در اتاق را پشت سرش بست اما سعی نکرد آن را قفل کند. تا جایی که یادش می آمد این اتاق فقط به روی خودش باز میشد و طبق گفته دامبلدور وقتی که زمانش رسیده باشد.
برگشت و یک نظر دیگر به اتاق اسرارآمیز نگاه کرد. اتاقی که خیلی به آن فکر میکرد. وسایل زیادی در اتاق نبود. یک میز و صندلی چوبی با چند کشو و دو چراغ به سبک ماگلی که از سقف آویزان بودند.
هنوز منشا آن نورهای قرمز که تا عمق وجودش نفوذ می کردند را پیدا نکرده بود. چندان علاقه ای هم به این کار نشان نمی داد. با زحمت و تحمل درد پایش روی صندلی ، پشت میز نشست. روی میز دستی کشید. حتی گرد و غبار هم نداشت.
میز دارای دو کشو بود. مطمئنا چیزی که در این کشوها بود ، به هری نیز مربوط میشد. پس مانعی برای باز کردن کشوها ندید. اولی را باز کرد. کشو در هنگام بیرون آمدن سر و صدای زیادی تولید نمود.