هری پاتر و انتقام نهایی - فصل 14
هری پاتر و انتقام نهایی - فصل 14
هری نمیدانست باید چکار کند اما باید خونسردی خودش را حفظ می کرد.افکار مختلفی به ذهن هری هجوم میاوردند.ناگهان هری احساس کرد زمین زیر پایش می لرزد و بعد زمین مانند غاری دهان باز کرد و هری با سرعت زیادی به داخل کشیده شد.پس از چند لحظه که احساس بد آپارات کردن را به همراه داشت.هری روی زمین سفت و سنگی افتاد ولی وقتی برای هدر دادن نداشت پس به سرعت بلند شد و توانست دامبلدور را بالای سرش تشخیص دهد.کمی آنطرف تر جینی با ظاهری پریشان ایستاده بود و وقتی متوجه حضور هری شد به سرعت در آغوش او پرید.دامبلدور گفت:اهههم...جینی الان کارهای مهمتری داریم.